
شنبه غروب بود ، ساعاتی پس از دعوت شبکه ها برای انتخاب جو بایدن. من با شخصی در کاخ سفید تلفنی بودم. خبر هوا را از ساختمان مکیده بود ، من جمع شدم. به زودی ، در جای دیگر عمارت اجرایی ، خشم و عصیان و همگرایی لباس های آبی تیره به وجود خواهد آمد.
اما مردی که با او صحبت کردم متوجه شد که ذهن او از ساختمان خارج شده است. او به چالش های مختلف فکر می کرد – درباره آینده اش ، فرزندانش ، نقشه اش برای رفتن و زندگی در جایی دور از واشنگتن. من مطمئن نیستم که او واقعاً میز خود را تمیز می کرد یا نه ، اما این ایده بود. داشت فکرش را پاک می کرد...